روزمرگی های یه دانشجو حقوق:)
 
قالب وبلاگ
لینک های مفید



بالاخرههههههه درس لعنتی تموم شد...رفتم یکم تو حیاط خوابگاه قدم زدم انقد سرد بود که دورس پوشیده بودم ولی بازم یخ زدم اومدم اتاق...خیلی شدید خستم...فردا کلاس سر صبح رو به استاد پیام دادم گفتم نمیام چون خودش گفته اگر قراره کلاس رو نیاین یه پیام بدین که غیبت موجه بزنم این استاد خیلی مهربونه برخلاف سایر اساتیدمون...فردا صبح باید بیدار بشم که مرور کنم و بعدشم برم دوش بگیرم...بعد از امتحان هم بلافاصله باید برم باشگاه و تمرین پا دارم خوشبختانه..بعد از باشگاه احتمالا با هم اتاقیم بریم خیابون اگه فرصت بشه که یه یادگاری برای سمانه بخرم یکم خوراکی یا یه اسباب باحال هم برای داداشیم..خیلیییییی دلم تنگ شده هم برای خانوادم هم برای سمانه و حتیییی دلم برای توتو(عروس هلندیمون) هم شدیدا تنگ شده🥹...کاش این کلاسای لعنتی سریع تموم بشه برم خونه

[ یکشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 22:20 ] [ Moon ]

امروز صبح ساعت ۹ بیدار شدم و تا ۱۰‌ونیم درس خوندم...بعدشم که چایی خوردم و اماده شدم که ساعت ۱۲ کلاس داشتم..از کلاس که برگشتم چون ناهار سلف امروز بد بود رزرو نکرده بودم و خودم ماکارونی درست خوردم و الان منتظرم که دم بکشه..علاقه ای که به ماکارونی دارم اصن قابل بیان نیس نمیدونم این لعنتی چی داره که انقدددددد خوبه🥰...بعد ناهار نیم ساعت استراحت میکنم و بعدش باز باید درس بخونم چون که فردا امتحان دارم..شب انشالا اگه درسم تموم شد میرم تو حیاط خوابگاه استراحت و فیلم😂

[ یکشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 14:52 ] [ Moon ]

واقعا دیگه خسته شدم از این وضعیت امتحانا و میان ترم ها...سه هفته داره میشه که اومدیم خوابگاه و توی این سه هفته کلا درگیر امتحان بودیم و از اونجایی که هر امتحان نزدیک ۲۰۰ صفحه بود مجبور بودیم کل هفته رو بخش بخش بخونیم و رسما هیچ استراحت یا تفریحی نبوده..تنها استراحت من ورزشم بوده و عمیقا از این وضعیت خستم کاش استادمون بفهمه که نیازی نیس هرررررر هفته امتحانات مزخرفشو بگیره...امروز از صبح که بیدار شدم درس خوندم بعدازظهرم رفتم باشگاه و تمرین زیر بغل و عضلات پشت داشتم..بعدشم که اومدم خوابگاه سینه مرغ گریل کردم و خوردم و دوباره درس درس درس...شام عدسی بدون روغن درست کردم و خوردم و باز درس😐🤦🏼‍♀️..از اونجایی که از وضعیت خسته بودم و عصبی شده بودم مناسفانه رفتم یه شکلات کاکائویی خوردم که در اصل نباید میخوردم تا پنجشنبه ولی واقعا عصبی بودم و گفتم شاید کاکائو بتونه تا حدی اوکی کنه وضعیت رو...فردا هم سرکلاس باید کتاب ببرم و به جای گوش دادن به چرت و پرت های اساتید یا اینستاگردی درس بخونم که دوشنبه امتحان دارم...کاش زودتر چهارشنبه بشه که حداقل برای ۳ روزم که شده از این فضا فاصله بگیرم

[ یکشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 0:37 ] [ Moon ]

دیشب ما با بچه های ترم یک که هم اتاقی بودیم دورهمی گرفتیم و آش خوردیم بعدش رفتیم حیاط خوابگاه و فوتسال بازی کردیم منم بعد از 4ساااال بازی کردم🥲🥹ولیییی چون تکل رفتم زانوم به طور کامل جر خورد و الان بزور حتی راه میرم😂🤦🏼‍♀️...بعدشم که هوا به شدت سرد بود اومدیم اتاق و چایی خوردیم وبچه ها رفتن دیگه...امروزم که کل روز رو درگیر درس خوندن بودم و ظهرم که رفتم تو حیاط خوابگاه ناهارمو خوردم...سر شبم با بچه ها بساط حکم داشتیم😂..کار خاصی انجام ندادم توی این دو روز از فردا انشالا باز برنامه باشگاه براهه😎...فردا باید کلی درسم بخونم که دوشنبه امتحان دارم...راستییییی چهارشنبه قراره برم خونموووون🥹🥹🥹

[ شنبه سی ام فروردین ۱۴۰۴ ] [ 0:17 ] [ Moon ]

امروووووز رسیدیم به روز پر‌شکوه چیت دی😂😍...ناهار رو که رژیمی قراره بخورم ولیییی میخوام برم پفک بخرم بشینم فیلم ببینم..این هفته نمیدونم چرا ولی خیلی دلم پفک و ویفر میخواست و منتظر روز آزاد بودم امروز قراره هله هوله خوری کنم😂...تا ساعت ۴ قراره فیلم ببینم و خوش‌گذرونی بعدش انشالا برنامه درس خوندنه چون که شب دوتا از دوستان قراره بیان اتاقمون گفتن شام براشون آش رشته درست کنم دیگه فرصت نمیشه درس بخونم..امیدوارم که روز‌خوبی بشه🥲

[ پنجشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 11:21 ] [ Moon ]

امروز سه تا کلاس داشتیم یکی حقوق سازمان ها و بلافاصله متون فقه🤦🏼‍♀️...که رسما سر متون فقه هممون تا مرحله زااار زدن پیش رفتیم...بعدشم رفتم سلف ناهار خوردم و اومدم خوابگاه وسایل باشگاه و میان وعده رو اماده کردم چون قرار بود از باشگاه مستقیم برم کلاس گفتم همون موقع تو باشگاه میان وعده بخورم..کلاس اخری ۶تا۷ونیم شب بود و استاد هم لطفففف کرد ده دیقه اضافه تر نگه داشت مارو سر کلاس😐...بعدشم که اومدم خوابگاه یه چایی درست کردم و بعدم دوتا تخم مرغ آب پز به عنوان شام خوردم..و رفتم سالاد پاستا و مرغ رژیمی و کته بدون روغن با سینه مرغ گریل درست کردم برای پنجشنبه جمعه...بعدشم ظرفاشو شستم و رسما هلاک بودم دیگه...بعدشم که رفتم تو حیاط خوابگاه تا همین الان داشتیم بازی رئال_آرسنال رو میدیدم الان دیگه آخراشه و تسلیت میگم به دوستان رئالی🤣🤣...امشب عمیقا خستم و احتمالش خیلی زیاده که قبل از ۲ شب بخوابم البته امیدوارم

[ پنجشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 0:26 ] [ Moon ]

هم اکنون سر کلاس متون فقه😑..وقتایی که کلاس متون فقه داریم واقعا قبلیتشو دارم که برم بزنم تو دهن استاد بگم خفه شوووووووو...انقد که این کند و آروم حرف میزنه همه خوابشون میاد سر ظهرم که هست گشنمونم هس هوا هم گرررررم بعد این مردک با این صدای نچسبش رو اعصاب و روان همه میره...کاش این ترم تموم بشه فقط واقعا دهنمون سرویس شد...

از اینجا باید برم ناهار بخورم بعدشم یه نیم ساعت استراحت کنم و بعدش باشگاه برم..از باشگاهم مستقیم دوباره باید برم سرکلاس کیفرشناسی🤦🏼‍♀️😭...شبم که باید شام و وعده های غذایی پنجشنبه و جمعه رو هم اماده کنم تازههههه درسم باید بخونم اخر شب به خاطر امتحان...خدایا یه صبر عظییییم به ما بده با این وضعیت 🤦🏼‍♀️

[ چهارشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 12:51 ] [ Moon ]

کاش این وضعیت هوا یکم تغییر کنه..صبح تا سر شب گرررررمه بعد نصف شب هوا خوبه الان حیاط خوابگاه معرکه هوا همه ریختن تو حیاط..امشب بارسا بازیشو رید رسما و انگار طلسم شده بودن😐😐😐...ولی مهم نیس بالاخره همین که صعود کردیم هدف بود دیگه...فردا دوتا کلاس دارم یکیش ساعت ۱۲ ظهر😐 و یکیشم بلافاصله بعد باشگاه ساعت ۶تا۸ شب🤦🏼‍♀️...فرداشب باید وعده های غذایی دو روز آینده رو درست کنم بزارم یخچال چون پنجشنبه و جمعه باید برای امتحان بخونم و فرصت غذا پختن ندارم..فرداشب باید شروع کنم به خوندن آیین دادرسی چون درسش نسبتا سخته و استادشم سختگیییییر و بنابراین باید بخونم که مث امتحان قبلی همش نمونه برای شب امتحان...امیدوارم که بتونم پای بند به حرفام باشم😂

[ چهارشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 0:38 ] [ Moon ]

استاد اعلام کرده که هفته اینده میان ترم آیین دادرسی کیفری قراره بگیره...یعنی ۱اردیبهشت..۱۰ اردیبهشت هم که ارائه کیفرشناسی داریم..۱۴ اردیبهشت میان ترم حقوق تجارت..۲۳ اردیبهشت هم میان ترم مدنی۴..نمیفهمم واقعا چرا این همه سخت گیری؟؟درسته سخت گرفتن خوبه باعث میشه حتی شده به اجبار درس بخونیم ولی از یه حدی بیشتر بشه بنظرم باعث بی انگیزه ای میشه...امتحانات پایان ترم هم که از ۲۰ خرداد شروع میشه و دهنمون سرویسه رسما تا ۴ تیر...هوا به شدددت گرم و افتضاحه و چون آب کم هس کولر های دانشکده و خوابگاه رو روشن نمیکنن...الانم سرکلاسیم و همه از گرما دارن میمیرن رسما بلافاصله بعدشم یه کلاس دیگه داریم...فقط خدا بهمون صبر بده با این وضعیت...راستی امروز رفتم باشگاه رو تمدید کردم که حداقل اون یه ذره انگیزه و خوشی زندگیم برقرار بمونه🤦🏼‍♀️😂..خلاصه که دوستان اگر قصد انتخاب رشته حقوق رو دارین حتما باید علاقه داشته باشید بهش وگرنه با وجود سختیاش اگر علاقه پشتش نباشه در کمتر از یکسال انصراف میدید مث خیلی از هم کلاسی های خودم

[ سه شنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 14:26 ] [ Moon ]

امروز روز سنگین و شلوغی داشتم..هم سه تا کلاس تخصصی داشتم هم هوا به شددددددت گرم بود..باشگاهم که بلافاصله بعد کلاس رفتم و تمرین پایین تنه داشتم و رسما تا حد مررررگ تمرین کردم و وزنه زدم و کل پام از حرکت هیپ تراست چون با هالتر زدم کبود شده🤦🏼‍♀️😂...از باشگاهم که برگشتم سریع سینه مرغ درست کردم و خوردم بعدشم رفتم یه دوش گرفتم چون خیلی عضلاتم گرفته بود...بعدشم که رفتم عدسی درست کردم برای شامم و بعدش بالاخرهههههه یکم استراحت کردم...بعد استراحت یکم با بچه ها حکم بازی کردیم و بعدشم من رفتم جزوه نوشتم تا همین الان مشغول جزوه نویسی بودم...خلاصه که هلاک شدم ولی حس خوبی دارم که همه کارهامو انجام دادم

[ سه شنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 0:43 ] [ Moon ]

تو این هوای گررررم که سگ رو اگه بزنی از خونش نمیاد بیرون ما مجبوریم بریم کلاس زیباست واقعا🤦🏼‍♀️..بعد از کلاس هم بدو بدو باید حاضر بشم برم باشگاه بعدشم تازه باید وعده بعد تمرین بپزم هعیییی خدا زندگیا چقد سخت شده😓😂..ولی اشکال نداره به جاش قبل تمرین قراره برم قهوه بخورمممم تمرین پا هم دارم امروز پس زندگی اونقدرا هم سخت نیس هنوز زیبایی های خودشو داره

[ دوشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 13:45 ] [ Moon ]

فردا دوتا کلاس داریم حقوق بین الملل و آیین دادرسی کیفری...بعدشم باشگاااااه و خوشحالم که تمرین پایین تنه دارم..اصن روزایی که تمرین پایین تنه دارم انگیزه بیشتری دارم😁😂..نزدیک ساعت ۱ نصفه شبه و من قراره بوده سینه مرغ از فریزر بزارم تو بخچال تا فردا یخش آب بشه و مزه دار کنم برای بعد تمرین و یه خورده دیر یادم اومده چون همه خوابن الان😐🤦🏼‍♀️...هم اکنون در حال گوش دادن به آهنگ های اسپانیایی جذاب هستم با اینکه هیچی ازشون نمیفهمم ولی واقعا از همیشه با اهنگای اسپانیایی حال میکردم..کلاسای فردا سرظهره و امیدواااارم فردا مث امروز انقد گرم نباشه😓

[ دوشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 1:2 ] [ Moon ]

اقا من از کلاس برگشتم یکم تو گوشی بودم بعد از ۴ونیم تا ۶ گرفتم خوابیدماااااا حال داد حقیقتا...بعدشم چون ناهار نخورده بودم پاشدم ماکارونی درست کردم معرکهههههه ینی هرکی منو دید از دوستان گفت چه بوی خوبی کرده منم میخوام باز میگم بیا یه قاشق بیشتر نمیدم بهتون😂..الانم نشستم با لذت تمام دارم ماکارونی جذابمو میخورم🤤..واقعا با ماکارونی میتونم زندگی کنم مهم نیس چجوری پخته بشه سالاد ماکارونی یا ماکارونی ساده ولی همه جوره عاشقشم😍

[ یکشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 20:11 ] [ Moon ]

چقد امتحان مزخرف و گیج کننده ای بود همش کلاهبرداری و شروع به جرم کلاهبرداری🤦🏼‍♀️😐...الانم باز داره تدریس میکنه ساعت بعدم تجارت داریم از این خسته کننده تره حتی..بعدش میرم خوابگاه تازه باید ناهار درست کنم😭...بعدش فقط استراحتتتتتت

[ یکشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 13:22 ] [ Moon ]

امروز رفتم کتابمو گرفتم بالاخره از پست و یکم خوندم بعدش رفتم باشگاه و یه تمرین نفس گیر انجام دادم بعد اومدم خوابگاه و سینه مرغ طبق معمول گریل کردم...و دوباره نشستم دارم درس میخونم...ای خدا لعنتت کنه دکتر میرمحمد صادقی با این کتاب مزخرررررفی که نوشتی..کل کتاب و مثال هایی که زده شده ضد و نقیض و چرررررته و ۵۹۰ صفحه هس کل کتاب🤦🏼‍♀️...فردا ما ۱۶۸ صفحشو امتحان داریم و من هنوز صفحه ۷۱ هستم😭😂...ینی میخوام بدونم چرااااا من علاقمند به حقوق شده بودم؟؟بسه دیگه دهنمون سرویس شد بخدا😭😭😭

[ شنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 19:35 ] [ Moon ]

امروز رسما کار خاصی نکردم صرفا یکم درس خوندم اونم از روی pdf🤦🏼‍♀️..ناهار برای هزارمین بار سینه مرغ گریل و کته درست کردم..دیگه رسما خودم دارم تبدیل به مرغ میشم😂..برای شام هم از اونجایی که دیگه آشپزی و ظرف شستن خسته بودم دوتا نیمرو زدم بر بدن..خوشبختانه پروتئین روزم اوکی بود..رسما به درجه ای رسیدم که میزان پروتئین دریافتی روزانم از کل دنیا مهم تره دیگه انقد بی احساس شدم که برای خودم عجیبه حتی😁...فردا هم که باشگاه به راهه و باید تمرین عضلات پشت و زیر بغل بزنم..واقعا از روز تمرین زیربغل متنفررررررررم...بعدش هم که کتابمو باید از باجه پستی تحویل بگیرم و بشینم بخوووونم...الانم از اونجایی که خوابم نمیاد احتمالا یا برم اینستا اکسپلور گردی یا هم برم یوتیوب

[ شنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 0:59 ] [ Moon ]

این حجم از بی حوصلگی و احساس تنهایی کردن واقعا طبیعی نیستاااا...دلم هیجان میخواد مث هیجان دربی یا الکلاسیکو...از درس و دانشگاه خستم بخدا نمیشه از همینجا لفت داد؟؟😂اقا من حرف بیخود زدم گفتم دلم میخواد وکیل بشم اصن میخوام بیکار باشم فقط بزارین بررررم من😭😂

[ جمعه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 20:41 ] [ Moon ]

احساس میکنم دیگه دارم شورشو در میارم انقد سالم زندگی کردنم خوب نیس دیگه😂...دوستام چند روز پیش میگفتن بیاین بریم قلیون بکشیم ببینیم چجوریه تنها مخالف من بودم گفتم من از دود و دخانیات حالم بهم میخوره حتی حاضر نیستم یه بارم امتحانش کنم...دوستام میگن بریم شیرینی یا بستنی بخوریم من میگم نهههه قند داره من نمیخورم...رل و رابطه هم که کلااااااا کنسله حالم از همش بهم میخوره😐😂...یه تنه دارم گند میزنم به اشتیاقشون نسبت به خلاف کردن😂😂😂...به قول اینا میگن تو زندگیت شده پروتئین و کالری و باشگاه بسه دیگه یکم نفس بکششش یکم تنوع بدههههه ولی خب حقیقتا از زندگیم و این روندی که در پیش دارم کااااملا راضی هستم به این دلیل که بدنم سالمه پوستم خیلی بهتر شده هیکلم عالی شده از لحاظ روحی خیلی بهترم پس چرا باید عوضش کنم؟؟؟همین فرمون میرم جلو و تبدیل میشم به بهترین ورژن خودم و کور میکنم چشم اونایی رو که حسود بودن و موفقیتمو نخواستن💪🏼😁

[ جمعه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 15:29 ] [ Moon ]

از اونجایی که امروز روز آزاد رژیم هستش ناهار رفتم ساندویچ بندری خوردم😁..برای میان وعده هم پروبستنی گزینه خوبیه چون هم رژیمیه هم خوشمزه هم پروتئین بالایی داره...شامم سینه مرغ گریل شده احتمالا...امروز با بچه ها قراره بریم بیرون چون خیلی وقتا بیرون نرفتیم قراره بریم یکم خرید کنیم

[ پنجشنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 13:53 ] [ Moon ]

امروز عمیقا روز گرم و رو مخی بود سر ظهر یه کلاس داشتم اونم متون فقهههه با یه استاد که صداش از ته چاه میاد انگار😭😭..خداروشکر کلاس تموم شد رفتم سلف غذا خوردم یکم استراحت کردم و بعدشم رفتم باشگاه و تا حد مرگ تمرین کردم😂..از اونجا که برگشتم اول وعده بعد تمرین و کراتین خوردم و بچه ها داشتن حکم بازی میکردن دیگه اجازه ندادن لباسمو حتی عوض کنم گفتن بیا بازی کنیم دیگه تا همین الان داشتیم بازی میکردیم و بالاخرهههه الان اومدم روی تخت یکم استراحت کنم که دهنم سرویس شد دیگه...برای شام میخوام عدسی بخورم چون هم پروتئین بالایی داره هم دلم برنج و نون نمیخواد دیگه واقعا برای همین عدسی بهترین انتخاب بود..از فردا هم که انشالا باید بشینم درس بخونم برای امتحااااان

[ چهارشنبه بیستم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 19:29 ] [ Moon ]

خب امروز روز پر کاری بودش بیشترش رو دانشگاه بودم بعد از کلاس که اومدم رفتم یه دوش گرفتم و شام خوردم و بعدش بالاخرههههه نشستم ۲۰ صفحه درس خوندم😁جزوه رو متاسفانه ننوشتم چون که ویس کلاس رو خیلی دیر بچه ها توی گروه گذاشتن انشالا فردا مینویسم...فردا هم دوتا کلاس دارم که خوشبختانه یکیش باز مجازی هستش چون که استادش رفته فرانسه برای تعطیلات و هنوز برنگشته..یدونه کلاس دیگه هم ساعت ۲تا۴ دارم که متون فقه هستش و من از این درس متنفرررررم...بلافاصله بعد کلاس هم قراره برم باشگاه و سرشونه ها رو به آتیش بکشم😂...همچنان در خوددرگیری به سر میبرم که بالاتنه رو سنگین تر بزنم که کات بشه و عضلانی تر بشه یا نه همین روند رو ادامه بدم که بالاتنه ظریف بشه و نمیدونم قراره چه غلطی کنم اخرش..خداروشکر فردا نیازی نیس وعده بعد تمرین درست کنم چون ناهار سلف فردا جوجه هستش و از اونجایی که همیشه نصف غذام اضاف میاد نصف همون جوجه رو به عنوان وعده بعد تمرین میخورم امان از تنبلی😂...الان دارم ولاگ یوتیوب غزاله جشنی رو نگاه میکنم و توصیه میکنم اگه به ولاگ های لایف استایل علاقه دارین ببینید ویدیو هاش رو چون که دختر موفقی هستش و دیدن ویدیوهاش کلی انگیزه میده

[ چهارشنبه بیستم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 0:49 ] [ Moon ]

امروز سه تا کلاس دارم...یکی ساعت ۱۰ صبح بود که بعدش رفتم سلف و بعدم خوابگاه..الانم دوباره اومدیم کلاس حقوق اداری۲🤦🏼‍♀️..هوا به حدی گرم و طوفان بود که شدیدا سردرد گرفتم...بعد از این کلاسم ، کلاس حقوق مدنی۴ داریم...امشب باید جزوه بنویسم و اگههههه بتونم خودمو قانع کنم بشینم نث بچه آدم یکم درس بخونم که یکشنبه میان ترم جزا دارم و خیلیییییی سخته استادشم به شدت سختگیره..عمیقا نیاز به قهوه دارم چون این سردرد عجیب با کافئین فقط تموم میشه..راستی پروتئین دریافتی امروزم ۸۰ گرم بوده و من ذوق مرگم رسما😍فردا هم که باشگاه قراره تمرین سرشانه و بالاتنه بزنم💪🏼

[ سه شنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 14:21 ] [ Moon ]

به شددددت بی حوصلم اصلا دیگه تازگیا با فیلم دیدن حال نمیکنم به شدت حوصلمو سر میبره تنها سرگرمی شده یا ورزش یا اینستا و یوتیوب🤦🏼‍♀️و خب این مزخرف ترین کار ممکنه که به عنوان سرگرمیییی به اینستا پناه ببرم...دلم میخواد انگیزه بگیرم بشینم درس بخونم ولی اون فاز درس رو ندارم و این باعث شده عذاب وجدان بگیرم و عصبی باشم..واقعا دلم میخواد به مدت یکسال هیییییچگونه دغدغه و کاری به جز ورزش کردن نداشته باشم...اصلا انقدر این دو ترم سخت گذشته بهم که با وجود یک ماه استراحت عید هنوزم به حالت عادی برنگشتم..کاش سریع تابستون بشه برم خونمووووون

[ سه شنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 1:30 ] [ Moon ]

مث یه جنازه از باشگاه برگشتم و با اون همه خستگی رفتم وعده بعد تمرینم رو درست کردم حالا یکم دراز کشیدم که استراحت کنم چون واااااقعا دیگه هلاک شدم..امروز نمیدونم جریان چی بود ولی خیلییییی انرژی و قدرت زیادی داشتم و تقریبا تمام حرکات رو سنگین تر از هفته قبل زدم در حدی که پشمای خودمم ریخته بود...نمیدونم شاید کراتین داره کم کم اثر میکنه😂..خیلی خوشحالم یکی از خانومای باشگاه اینجا بهم گفتش که خیلی لاغر شدی خوش به حالت اصن شکم پهلو نداری خیلی اندامت خوب شده.. و من ذوق مرررررررگ شدم از همون موقع نیشم بازه میخندم😂...

[ دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 19:26 ] [ Moon ]

امروز دوتا کلاسمون مجازی بود و یدونه کلاس ساعت ۲تا۳ونیم هستش که اون حضوریه...از اونجایی که ناهار سلف افتضاح بود رزرو نکردم و قراره سیب زمینی و تخم مرغ ابپز بخوریم ناهار لاکچری😂😂😂😂...ساعت ۴تا۶ هم انشالا میرم باشگاه و برای وعده بعد تمرین سینه مرغ میخورم😁...بعد از سه چهار روز استراحت امروز میرم که عضلات پا رو به آتیش بکشم😎😂

[ دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 12:33 ] [ Moon ]

ینی یه جوری سرحال و بی خوابم انگار سر شبه😐..جغد هم اینموقع بیدار نیست ولی من خیلی ریلکس دارم تو اکسپلور علاف میگردم باز یکم آهنگ گوش میدم دوباره میرم اکسپلور😂..ولی چشمام درد گرفته انقدر که گوشی دستم بوده امروز بنابراین تا قبل از ۳ونیم گوشی رو میزارم کنار و انشالااااا سعی میکنم بخوابم😁

[ دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 3:12 ] [ Moon ]

امروزم به خیر و خوشی تموم شد کلاس ظهر با تاخیر شروع شد چون که استاد جلسه دادگاه داشت دیر اومد...ساعت ۳ونیم که برگشتیم خوابگاه همگی خوابیدیم تا ساعت ۵...بعدش من رفتم تو حیاط هوا خوب بود یکم قدم زدم و کاپوچینو خوردم و یکم از رمان «دراکولا» رو خوندم واقعا رمان خفنی هستش وایب خوناشامی داره و اکثر فیلم های خوناشامی از روی همین رمان ساخته شده..ناهار نخوردم امروز چون کلاس داشتم و بعدشم خسته بودم خوابیدم ولی شام یه سالاد ماکارونی بدون مایونز و رژیمی و پروتئینی زدم بر بدن...فردا کلاس ۸ صبح مجازی هستش خوشبختانه بنابراین امشب تا دیروقت قراره بیدار بمونم و ولاگ ببینم...خیلی بی حوصلم و عمیقا دلم میخواد با یکی صحبت کنم ولی نمیدونم با کی و اصن درمورد چی حرف بزنم😂...انقد این مدت دور و برم شلوغ بوده بعد یهو تنها شدم عادت ندارم..فردا انشالا اگه باشگاه باز باشه قراره برم یه تمرین سنگین پا بزنم😎💪🏼

[ یکشنبه هفدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 23:19 ] [ Moon ]

به شدت خوابم میاد چون امروز تو اتوبوس بودم خستم ولی دلم نمیاد انقد زود بخوابم😂...اصن انگار آیه اومده من باید بعد از ۱ شب بخوابم..فردا خداروشکر‌ ساعت ۱۲ کلاس دارم و سر صبحی نیس..احتمالا برم یکم یوتیوب یکم ویدیو ببینم بعد بخوابم سعی میکنم حداقل قبل ۱ بخوابم امشب دیگه😁..انشالا که شروع خوبی باشه فردا

[ شنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 23:55 ] [ Moon ]

هم اکنون در خوابگاه هستم و روی تخت دراز کشیدم😂..دارم کشک میخورم و به این فکر میکنم که قراره دهنم سرویس بشه چون امتحان میان ترم ۲۳۰ صفحس و هفته دیگه هستش و هم اتاقیای دهن سرویسم از همین امروز شروع کردن به خوندن😭..باشگاه نرفتم امروز و غصه دارم..ولییییی امروز دورکمرم رو گرفتم شده ۶۵ سانتی متر😍😍😍...خیلی خوشحالم واقعا چون اینکه وزنم ثابت بوده ولی سایز کردم معرکه هستش یعنی صرفا چربی از دست دادم و حتی عضله هم اضاف کردم💪🏼...برای شامم سینه مرغ قراره بخورم چون پروتئین دریافتی امروزم کم بوده...انشالا از دوشنبه استارت باشگاه رو دوباره میزنم

[ شنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 18:52 ] [ Moon ]

خب دیگه باید غزل خدافظی با خونه و خانواده رو بخونم که فردا میرم دیگه و احتمالا تا یک ماه دیگه نتونم بیام خونه شایدم دیرتر حتی...لباسا و وسایلم رو جمع کردم که فردا نیاز نباشه صبح زود بیدار بشم...از اونجایی که باید رژیمم رو همونان دقیق رعایت کنم و زحماتم به هدر نره هیچگووونه شیرینی یا خوراکی پر کالری اجازه ندادم برام بخرن و فقط سینه مرغ و یه مینی کراکر و یکم مغزجات برام خریدن که اینجا همش فیبر و پروتئین هستش و توی رژیم خیلی عالیه بخصوص سینه مرغ که پروتئین خالص هستش لعنتی😍...خلاصه که پایین تنه رو که عالی ساختم و الان بین دوراهی گیر کردم که بالاتنه رو سبک کار کنم که ظریف باشه یا سنگین و بیشتر کار کنم که کات های بیشتری بگیره و درشت بشه چون خودم ترجیحم اینه که بالاتنه دختر باید ظریف باشه ولی باز این یه طرف کات های پشت و کمر هم خیلی قشنگه بنظرم دیگه نمیدونم بالاخره چه تصمیمی قراره بگیرم😂

[ جمعه پانزدهم فروردین ۱۴۰۴ ] [ 23:19 ] [ Moon ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By Pichak :.

لینک های مفید
امکانات وب