روزمرگی های یه دانشجو حقوق:)
 
قالب وبلاگ
لینک های مفید



امروز که نه دیروز دیگه به حساب میاد من 7صبح بیدار شدم که قرار بود بریم خیابون با عمه ها و مامان رفتم و یه شلوار با مانتو خریدم و ساعت 12و نیم رسیدیم خونه مامان رفت رب درست کنه منم ناهار خوراک بندری درست کردم و بعد ناهار بلافاصله رفتم بالاسر خیاطی کت و دوختم تا ساعت 3ونیم و بعدش یکم استراحت کردم و از ساعت 5ونیم دوباره نشستم پای چرخ تا ساعت 12شب چپن که متاسفانه امشب انتخاب‌واحد هم داشتم و به معنی واقعی کلمه ریییییده شد تو اعصاب و روانم انقد که سامانه اذیت کرد و تا نزدیک ساعت 2درگیرش بودم..بعدش دوباره رفتم پای چرخ که دیگه فقط جیب کت مونده رو دوختم و تموم که شد رفتم اتو بزنم که نمیدونم چرا این اتو وامونده زد قسمت جیب و یه قسمت از تنه رو سوزوند انقد عصبی شده بودم که داشت اشکم در میومد ولی گفتم تاااا دوباره جای جیب رو عوض نکنم که این سوختگی کاور بشه عمرااا بخوابم...و بالاخره همین الان تموم شد...فک نمیکردم انقد سگ جون باشم از 7صب تا همین الان بیدار بودم...صبح زودم باید بیدار بشم باز چون که ظهر قراره بریم عقد کنون پسرعمو و کلییییی کار دارم و توی 24 ساعت رسما 2ساعت بیشتر نخوابیدم🥲..چقد خستم واقعا

[ پنجشنبه ششم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 4:27 ] [ Moon ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

لینک های مفید
امکانات وب