روزمرگی های یه دانشجو حقوق:)
| ||
امروز از صبح که بیدار شدم درگیر الگو کشی و حمام و مزه دار کردن مرغ برای بعد تمرینم و.... بودم تا ظهر بعدشم که تا ناهار خوردم بدو بدو رفتم باشگاه تا ۵ونیم بعدازظهر هم طول کشید تمرینم و حسابی تمرین پایین تنه سنگینی زدم...بعدش اومدم خونه و سینه مرغ با نخود پخته خوردم و یکم روی مبل دراز کشیدم از شدت خستگی بعدش سر شب هم که الگو رو روی پارچه برش دادم و تا بابا اومد خونه رفتیم خیابون یه شلوار میخواستم بخرم که رنگ و مدل مد نظرم رو نداشتن و فقط یه ژل ابرو خریدم..واقعا ژل ابرو مورلی عاااالیه فک کنم پنجمین باره که دارم میخرم...فردا باید دوخت کت رو تموم کنم چون که پنجشنبه قراره بریم محضر که عقدی پسرعمومه و این کت رو میخوام بپوشم اونجا...خیلی عجیبه برام که تک تک دختر و پسرای فامیل دارن متاهل میشن و ریما اخرین بازمانده منم😂..پسرعموم و دختر عمم همبازی های بچگیم بودن که پسر عموم یکسال از من بزرگتره و دختر عمم یکسال کوچیک تره ولی هر دوتاشون متاهلن الان دیگه😐😂...البته که بنظرم واقعا زود ازدواج کردن و من اصلا دلم نمیخواد تا قبل از تموم شدن دانشگاه به ازدواج فکر کنم..انشالا که خوشبخت بشن همشون...فردا کلیییی کار دارم و رسما دهنم سرویسه🥲...دوستان اگه پیج یا سایت معتبر برای کفش میشناسید ممنون میشم معرفی کنید [ سه شنبه چهارم شهریور ۱۴۰۴ ] [ 23:8 ] [ Moon ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |