روزمرگی های یه دانشجو حقوق:)
| ||
امروز کلا خونه بودم و هیچ جا نرفتم و هیچ کاری هم نکردم...تا حالا شده کسی ازت تعریف کنه و به جای اینکه خوشحال بشی عصبی بشی؟؟؟...دیشب با یکی از پسرای اقوام صحبت میکردم که کاملا برام مثل یه داداش بزرگتره و هزار بار اینو به خودشم گفتم که مث داداشمه ولی نمیدونم چرا جدیدا حس میکنم لحن صحبتش عوض شده و حالت صحبتش مث قبل نیست چون مدام داره ازم تعریف میکنه همش یا میگه خوشگلی،هیکلت خوب شده،خنده هات باحاله،چرا استوری نمیزاری از خودت؟ و... واقعا حس بدی میده بهم دلم نمیخواد اینجوری حرف بزنه چون لحنش منو یاد اون نامردی میندازه که هنوز هر روز و هر شب از فکرش داغونم...دیشب بهش گفتم انقد بهم نگو خوشگلی چون کلی خاطره و مزخرفات یاداوری میشه برام...از دیشب دوباره اورثینک دوباره فکر گذشته و حالم نابوده رسما..امیدوارم واقعا این یکی حسی بهم نداشته باشه چون وااااقعا برام حکم داداش داره [ چهارشنبه دهم بهمن ۱۴۰۳ ] [ 19:4 ] [ Moon ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |