روزمرگی های یه دانشجو حقوق:)
| ||
امروز من تا ساعت ۱۰ خوابیدم بعدش عمه اومد خونمون یکم صحبت کردیم و... ساعت ۱۲ هم کلاس انلاین داشتم بعدش با داداشم فیلم دیدیم و منچ بازی کردیم...برای افطار مامان ماکارونی درست کردو واقعاااا خوشمزه بود و حسابی خوردم وساعت ۷ونیم هم رفتم باشگاه ولی چون هنوز یکم معدم پر بودحس بدی داشتم و تمرین بالاتنه و بازو هم داشتم و اصلاااا حس خوبی ندارم روزایی که تمرین بالاتنه دارم چون نسبت به تمرینات روز پا زیاد خسته نمیشم احساس میکنم اصن ورزش نکردم😑...بعدشم که اومدم خونه خان داداش دستور دادن پیراشکی میخوام برام درست کن که فردا که برم مدرسه برای خودم ببرم😂..تا نزدیک ۱۲ شب درگیر پیراشکی بودم البته قرار بود زولبیا بامیه هم درست کنم چون از بازاریاش خوشم نمیاد هم قندش خیلیییی زیاده و دل رو میزنه هم اصن طعم گلاب و زعفران ندارن برای همین خودم میخوام درست کنم ولی خب دیگه امشب فرصت نشد انشالا فردا که بیدار بشم زولبیا بامیه هارو درست میکنم😁...ولی خب چون دلم نمیاد زحمت های رژیم گرفتنم رو هدر بدم یدونه بیشتر نمیخورم و بقیش برای خانواده😂 [ دوشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۳ ] [ 1:30 ] [ Moon ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |