روزمرگی های یه دانشجو حقوق:)
| ||
امروز روز عجیبی داشتم ینی رسما هیچ کاری انجام ندادم حتی تابم کمی رو هم توی گوشی بودم اما زمان به شدت سریع گذشت..از صب که بیدار شدم مامان رفته بود بیرون دیگه یکم خونه رو مرتب کردم و ناهار درست کردم...ظهرم بعد از مدت ها خوابیدم و بعد از ظهر که بیدار شدم سیب زمینی خلال کردم یه عالمه چون بابا خیلی دوس داره مامان بزرگ و بابابزرگم گفتن که شب میان خونه برای شام استانبولی درست کردیم..یه کیک وانیلی هم درست کردم که خیلی خوب شد...بعدشم که باز کلی ظرف کثیف رو شستم ینی هیچ کار مفیدی انجام ندادم امروز ولی کلی خسته شدم و روزم سریع گذشت...فردا باید با مامان برم خیابون هم سینه مرغ بخرم هم بریم مامان کفش بخره هم قهوه بخریییم...ظهرم که باید برم باشگاه و از ساعت ۳ تا ۵ونیم تقریبا طول میکشه...بعدشم احتمالا میریم روستا شاید شب هم بمونیم و همون خونه روستامون بخوابیم..خلاصه که فردا هم یه روز پر مشغله دارم و باید صبح زود بیدار بشم پس الان باید برم یخوابم دیگه...شب همگی بخییییر [ پنجشنبه سی ام مرداد ۱۴۰۴ ] [ 0:7 ] [ Moon ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |