روزمرگی های یه دانشجو حقوق:)
 
قالب وبلاگ
لینک های مفید



دیشب بالاخره رفتیم خانوادگی کویر..خیلییییی خوش گذشت تا ساعت ۱ونیم شب اونجا بودیم😂..بعدش برگشتیم روستا و تا وقتی وسایلارو جمع کردیم برگشتیم شهر ساعت ۳ صب شد...دیشب دوتا از دوستای بابا هم اومدن و یکیشون کلی ۶تار زد برامون و خوند و خیلی خندیدیم..یه دختر ۱۸ ساله هم داشتن طفلکی توی همین سن کم ازدواج و طلاق گرفته بود...شوهرش پسر عمش بوده و بهش خیانت کرده بود واقعا وحشتناکه..کنکورش تازه تموم شده بود و راضی بود تا حدی امیدوارم به کوری چشم اون پسره هم که شده بهترینا براش رقم بخوره...الانم با داداشیم رفتیم خیابون که براش وسایل لازانیا رو خریدم چون قول داده بودم لازانیا درست کنم و روز آزاد خودمم هست و قراره تا حد مرگ لازانیا بخورم و فیلم ببینم😋😂

[ جمعه سوم مرداد ۱۴۰۴ ] [ 13:16 ] [ Moon ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

لینک های مفید
امکانات وب