روزمرگی های یه دانشجو حقوق:)
 
قالب وبلاگ
لینک های مفید



امشب بالاخره عروسی دختر عمه شد و رفتیم و قرررر دادیم😂لباسم فوق العاده قشنگ شده بود اصن فکرشم نمیکردم موهامم که فر و میکاپمم خودم انجام دادم یه سایه نیمه اسموکی جذاااب زدم اصن کیف کردم خودم😂...موقع شام با خواهر اون حروم زاده چش تو چش شدم و نمیدونم واقعا چرا داشت خیره نگاه میکرد یا فک میکرد قراره مث قبل با روی خوش بهش لبخند یا هم که پشمام از تغییراتم ریخته بود دیگه😁..اره تو ذهنم داشتم میگفتم که بدو برو برا داداش بی لیاقتت تعریف کن چقد هیکلم خفن تر شده چقد چهرم خوشگل تر شده برو بگو سبک لباسی که دوس داشت همسشه منو باهاش ببینه پوشیده بودم ولی توی خوابشم دیگه نمیتونه منو ببینه😁😂...اخر مجلس پسرعمه ها و پسر عمومم اومده بودن همه داشتن میرقصیدن دختر عموها و دختر عمه ها میرقصیدن هی اصرار کردن برم منم باهاشون برقصم ولی حقیقتا خوشم نیومد که پیش پسر عمه ها برقصم بنظرم جالب نیس دخترعمه هام همشون متاهلن شرایطشون با من متفاوته من مجرد ولی جالب نبود واقعا پیش اونا برقصم...خلاصه که خیلی حال داد خیلی دلم خنک شد که با هواهر عنترش هم رو به رو شدم و خداروشکر که دیگه تموووم شد واقعا از هرچی عروسیه خستم دیگه...شب بخییییر

[ جمعه هجدهم مهر ۱۴۰۴ ] [ 1:47 ] [ Moon ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

لینک های مفید
امکانات وب

دانلود آهنگ جدید