| روزمرگی های یه دانشجو حقوق:) | ||
| امروز تا ساعت ۱۲ ظهر گرفتم خوابیدم چون که دیشب حال روحیم بد بود و تا نزدیک ۵ صب بیدار بودم..بعد از اینکه بیدار شدم تا یه چایی خوردیم با بچه ها یکم و گوشی و با مامان زنگ زد صحبت کردم بعدش رفتیم ناهار نیمرو خوردیم چون حس اشپزی نبود و دیروقت هم شده بود..بعد ناهار رفتم تو حیاط خوابگاه یه قهوه خوردم و یکم اهنگ گوش دادم ساعت ۴ونیم هم غروب خیلیییی قشنگی بود از رویپله های حیاط داشتم میدیدم که هم اتاقی زنگ زد گفتش بیا اماده شو بریم بیرون...ربا دوتا از هم اتاقیام فتیم بیرون مبینا میخواست کفش استوک بخره برای زمین چمن چون که علوم ورزشی میخونه..بعدش از اینکه خرید رفتیم یه مغازه پوشاک خیلیییی بزرگ بود قیمتاشم خیلی خوبه یه نگاهی انداختیم و یه بافت سفید یقه شل خوشگلللللل دیدم و واقعا خوشم اومد قیمتشم خیلی خوب بود گفتم من اینو میخوام بخررررم و دقیقا سه تا هم مونده بود ازش بچه ها هم خوششون اومد و هرسه تا مون مث هم خریدیم🥲🥹..بعدش که برگشتیم شام کشک بادمجون درست کردم و یه عالمه خوردیم و واقعا چسبید...بعدش یکی از هم کلاسیام اومد اتاق و مشغول صحبت و خنده شدیم و ساعت نزدیک ۱ شب شده بود و رفت دیگه...الانم که بیکار و علاف هم اتاقیا یکیشون خوابه یکی هم هندزفری گذاشته داره اهنگ گوش میده مث من😂..دارم اهنگ های قدیمی شادمهر رو گوش میدم و واقعا چقد اهنگای قدیمیش رو بیشتر دوس دارم...اگه کسی بیداره و حوصله داره بیاد گفتینو😂😂...شب بخیییر  [ جمعه دوم آبان ۱۴۰۴ ]  [ 2:42 ]  [ Moon ]  | ||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||